در روزهای اخیر، درگیریهای مرزی میان طالبان و پاکستان بار دیگر توجه افکار عمومی منطقه و جهان را به وضعیت پیچیده افغانستان جلب کرده است. اما ورای درگیریهای نظامی، پرسش اصلی این است که طالبان تا چه اندازه نماینده واقعی مردم افغانستاناند و آیا میتوان از جنگ کنونی به عنوان نبرد میان دو کشور مستقل یاد کرد یا خیر.
واقعیت این است که طالبان، برخلاف ادعای خود، هرگز نتوانستهاند به نماینده همه اقوام افغانستان تبدیل شوند. این گروه، خود را «صاحب مشروع کشور» میدانند و ساختار قدرت را کاملاً در انحصار خود گرفتهاند. در ترکیب حاکمیت طالبان، حضور نمادین یا حتی حذف کامل نمایندگان اقوام تاجیک، هزاره، سادات، ازبک و سایر گروههای قومی، به وضوح دیده میشود.
سیاستهای فرهنگی و زبانی طالبان نیز در همین مسیر قرار دارد. آنان زبانهای غیر از پشتو، بهویژه فارسیدری و ازبکی را در رسانهها و نظام آموزشی به حاشیه راندهاند. حذف زبان از عرصه رسمی، در واقع نوعی حذف فرهنگی و هویتی است که بخش بزرگی از جامعه افغانستان را از خود بیگانه کرده است.
در کنار این سیاستها، طالبان نیمی از جمعیت کشور، یعنی زنان و دختران را عملاً خانهنشین کردهاند. منع آموزش، اشتغال و حضور اجتماعی زنان، نه تنها نقض آشکار حقوق انسانی است بلکه به فروپاشی سرمایه انسانی و کاهش اعتماد عمومی به حکومت انجامیده است.
به همین دلیل، طالبان نتوانستهاند سرمایه اجتماعی لازم برای تداوم حاکمیت خود را به دست آورند. نبود مشروعیت داخلی، بهویژه در شهرها و میان طبقات تحصیلکرده، موجب شده که حتی هواداران سنتی آنان نیز در سکوت و تردید فرو روند. این ضعف درونی، بر روابط خارجی طالبان نیز تأثیر گذاشته است.
از منظر دیپلماسی، طالبان هنوز موفق به کسب مشروعیت بینالمللی نشدهاند. هیچ کشور مهمی در جهان، حکومت آنان را به رسمیت نشناخته و حتی همسایگان افغانستان نیز با احتیاط و بیاعتمادی به تعامل با آنان میپردازند. در چنین فضایی، طالبان در جنگ اخیر با پاکستان، از پشتیبانی جهانی محروم بودند.
در جبهه داخلی نیز، طالبان از حمایت مردمی گسترده برخوردار نیستند. آنان تلاش کردند با بهرهگیری از رسانهها و ابزار تبلیغاتی، حس ملیگرایی و غیرت ضدپاکستانی را در میان مردم برانگیزند تا خود را در جایگاه «مدافع افغانستان» نشان دهند، اما این اقدام بیش از آنکه وحدتآفرین باشد، رنگوبوی تبلیغاتی داشت.
واقعیت دیگر آن است که جنگ طالبان و پاکستان را نمیتوان جنگ میان دو دولت مستقل دانست. این درگیری، در لایههای پنهان خود، بازتابی از رقابتهای نیابتی و پروژههای طراحیشده در سطح منطقهای و جهانی است. پاکستان بهعنوان متحد پیشین آمریکا، اکنون در چارچوب تهدیدهای امنیتی و فشارهای بینالمللی وارد میدان شده است.
در مقابل، طالبان نیز نه بهعنوان نماینده مردم افغانستان، بلکه بهعنوان بازیگری دستنشانده در این معادله حضور دارند. ارتباطات پیچیده و پشتپرده این گروه با برخی قدرتهای جهانی و منطقهای، از جمله آمریکا، چین و برخی کشورهای عربی، پرسشهای جدی درباره استقلال تصمیمگیری آنان ایجاد کرده است.
در نهایت، میتوان گفت جنگ کنونی بیش از آنکه جنگ میان افغانستان و پاکستان باشد، صحنهای از تقابل منافع قدرتهای خارجی در جغرافیای فرسودهای به نام افغانستان است. در این میان، مردم افغانستان، قربانی اصلیِ سیاستهای اقتدارگرایانه طالبان و بازیهای استراتژیک قدرتهای بیرونی باقی ماندهاند.
✍️سید محمد محمدی
اتحاد نیوز را در تلگرام و اینستاگرام و فیسبوک دنبال کنید








